هُویَّتُنا

یادداشتهایی دربارۀ ما ایرانیانِ نسبتاً مسلمانِ نسبتاً مدرنِ!

هُویَّتُنا

یادداشتهایی دربارۀ ما ایرانیانِ نسبتاً مسلمانِ نسبتاً مدرنِ!

هُویَّتُنا

به راستی ما کیستیم؟ اهل دنیای مدرنیم و یا درد سنت و غصه تخریب چند کاروانسرا و مسجد قدیمی را داریم؟
هویت ما در شکاف سنت و مدرنیته به تجربه دیگری رسیده است که نه سنت است و نه مدرنیته.
این هویتناست که تازه متولد شده و هر روز رشد می کند. هر چند در راه گاهی زمین بخورد و یا خراشی بر چهره اش بنشیند...

المپیک، زالو درمانی و خودزنی های تاریخی ما

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۲ ق.ظ

پاییز سال۸۷ بود. یادم هست که سوز باد پاییزی به صورتم می خورد که با پدرم قدم زنان وارد بیمارستان...شدیم. پدرم نوبت آنژیوگرافی داشت. سه تا رگهای قلبش گرفتگی داشت و یکی تا ۹۰ درصد پیش رفته بود و به دلیل غلظت خون بالای پدرم احتمال سکته را هر روز بیشتر می کرد.

صدای خس خس نفس کشیدن پدرم را می شنیدم که به سختی نفس می کشید و دستش را گاهی روی سینه اش می گذاشت و می گفت که قلبم تیر می کشد.

آنژیوگرافی به همان سبک شیک اما خشن پزشکی مدرن انجام شد. رگ اصلی را روی پا بریدند و شیلنگ مخصوصی که دوربین دارد را تا قلب فرستادند و ضرباتی به قطعه کلسترول رسوب کرده در قلب زدند و بعد از عمل هم کیسه شنی را برای ۲۴ ساعت روی پای پدرم انداختند که خون بند بیاید. 

آنژیوگرافی بی نتیجه بود و دکتر به من گفت که می توانیم وارد مرحله دوم(عملی شبیه همین آنژیوگرافی که یک قطعه فنر را در ناحیه گرفتگی رگ های قلبی رها می کنند تا رگ را بازتر کند) درمان بشویم اما به نظرم بی نتیجه است و بهتر است وقت را تلف نکنیم و سراغ مرحله نهایی یعنی عمل قلب باز برویم.

تا اسم قلب باز را آورد یاد پیرمردی افتادم که در بیمارستان کنارم نشسته بود و گریه می کرد. از کراوات و کت و شلوار مارک دارش معلوم بود که حسابی پولدار است. موقع رفتن هم راننده و بنز نقره ای اش را جلوی درب بیمارستان دیدم. 

پرسیدم ببخشید مشکلی پیش آمده؟ چرا گریه می کنید؟ گفت:« یه بار لندن یه بارم ایران عمل قلب باز کردم. دوباره میگن باید عمل کنی. حاضرم بمیرم اما اون درد و مصیبت رو تحمل نکنم. تازه این عملها غیر چندین بار آنژیوگرافیه که انجام دادم»

گریه پیرمرد بدجوری ته دلم را خالی کرد. شنیده بودم که دنده ها را از بالا تا پایین قفسه سینه با اره می برند و با یه نوع جک و گیره مخصوص استخوان ها را از هم باز می کنند و قلب را عمل می کنند. تا مدتها بعد از عمل وقتی بیمار می خواهد نفس بکشد درد می کشد و سرفه و عطسه که هیچ...

مشکل اینجا بود که با یک بار عمل، مشکل برای همیشه حل نمی شد و ممکن بود باز چند ماه بعد تست ورزش یا اکوکاردیوگرافی یا هر شیوه تشخیصی دیگری که پزشکان مدرن دارند نشان بدهد که رگ دیگر قلب پدرم گرفته است و دوباره روز از نو و روزگار از نو!

راستی یادم رفت بگویم که پدرم تعداد قابل توجهی قرص فقط برای مشکل قلبی اش می خورد و در کنار مشکل دیابت و قرصهای آن، یک مشت قرصهای رنگی می شد که هر روز و هر روز و هر روز باید آنها را با زجر می خورد.

ما به غیر از مشکل پیرمرد پولدار، یک مشکل اضافه هم داشتیم و آن هم هزینه عمل بود که در سال ۸۷ حدود ۲۰ میلیون تومان بود که برای ما پول زیادی بود(در زمانه دلار ۸۰۰ -۹۰۰ تومانی که به پول الان حدود ۸۰ میلیون می شود)

ناامید و گرفته با همان سوز پاییزی به خانه برگشتیم. پدرم به فکر تامین هزینه عمل بود. اما من فکرم مشغول دوستم بود که شنیده بودم پدرش گرفتگی رگ های قلبی داشته و بدون عمل درمان شده است. به او زنگ زدم و ماجرا را پرسیدم و برای پدرم تعریف کردم. وضع پدر دوستم از پدر من خطرناک تر بود. 

فردای آن روز پدرم بدون اطلاع به تهران رفته بود تا با پزشکش که سالها پیش او می رفت و مطبش در خیابان ولی عصر بود در مورد این شیوه درمانی مشورت کند. از ۱۵ سال پیش که من کم سن بودم پدرم پیش آقای دکتر...می رفت. اهل شرعیات بود و جبهه رفته بود. پزشک معروفی بود و باید از یک تا سه ماه قبل نوبت می گرفتیم.

آقای دکتر تا اسم زالو درمانی را شنیده بود همه پانزده سال گذشته که پدرم بیمارش بوده است را فراموش کرده بود و با بی احترامی پدرم را از مطب بیرون کرده بود. دم درب و جلوی بقیه بیماران در حال انتظار گفته بود:« ببین آقای دنیوی؛ شما گرفتگی رگهات بالاست، اگه تا سه ماه دیگه عمل نکنی، هر روز منتظر سکته باش. اگه رفتی سراغ این مسخره بازیا و بعد سکته کردی، خونت گردن خودته و خودکشی حساب میشه و حرامه!»

خلاصه ماجرا را به شرعیات هم کشانده بود و حسابی پدر ما را ترسانده بود. به پدرم گفتم یک ماه این روش را امتحان کن و اگر نتیجه نداد سریع به سراغ عمل می  رویم. قطعا این کلسترولها یک روزه جمع نشده اند و به مرور رسوب می کنند. خود دکتر هم گفته اند که تا سه ماه فرصت داریم. بالاخره راضی شد و ما به مطب پزشکی که دوستم معرفی کرده بود رفتیم. تصور دیگری از مطب یک پزشک متخصص طب سنتی داشتیم. اما با محیطی بسیار تمیز و ساده مواجه شدیم. آقای دکتر هم فردی شیک و مهربان و به قولی به روز بودند و مدرک طب سنتی اشان را کنار مدرک دانشگاه علوم پزشکی تهران زده بودند.

توضیح دادند که زالوها از مرکزی تحقیقاتی در گیلان تهیه می کنند و همه جوره مورد آزمایش قرار گرفته اند. قرار شد پنج مرحله روی قلب، روی کمر(ناحیه قلب از پشت)، پشت گوشها، روی دستها و روی پاها را زالو بیندازند و مجموعا یک ماه و یک هفته طول می کشید. 

دوره تمام شد. نشانه های بهبودی از همان هفته اول شروع شد. صدای خس خس پدرم موقع نفس کشیدن کم شد، تیر کشیدن قلب از بین رفت و قرصها به مرور کم شد. کل هزینه درمان هم ۵۲ هزار تومان شد. پدرم بعد از آن چندین تست در جاهای مختلف داد. اما هیچکدام گرفتگی را نشان نمی داد. آقای دکتر متخصص طب سنتی برای ما توضیح داد که در عملهای پزشکی مدرن، فقط ناحیه گرفتگی با آنژیوگرافی یا عمل بالن یا عمل قلب باز پاک می شود اما در زالو درمانی تمام رگها پاکسازی می شود و نیازی به تکرار درمان تا مدتها نخواهد بود.


الان هشت سال از آن سه ماه که دکتر متشرع مدرن گفته بود می گذرد و همچنان قلب پدرم به لطف خدا همچنان می تپد...


تکمله:

۱. انگیزه نگارش این یادداشت، مطالب تحقیرآمیز برخی عزیزان فعال در شبکه های اجتماعی نسبت به طب مکمل(طب سنتی ایرانی اسلامی) بود که بعد از پخش شدن تصاویر آثار بادکش روی بدن ورزشکاران تیم المپیک آمریکا منتشر  شد.

۲. در شهر محل سکونت ما در هلند که شهر بزرگی هم نیست دو کلینیک و ۶ مطب طب سنتی اعم از گیاه درمانی، ماساژدرمانی و طب سوزنی و انواع مختلف درمان های غیر مدرن وجود دارد که فعال و پررونق هستند و برای برخی از آنها باید از مدتی قبل وقت گرفت. علاوه بر این ساختار و سیستم درمانی در هلند شکل و شمایلی متفاوت از ایران دارد که تا حدودی برای ما عاشقان و شیدایان  پزشکی مدرن در ایران حیرت انگیز است و اگر فرصت شد در یادداشت بعدی درباره آن می نویسم.



  • هویتنا

نظرات (۱)

  • محمد آذرکار
  • همیشه قدر نعمت هایی که خدا بدون منت در اختیار ما گذاشته را نمیدانیم و به دنبال قیافه گرفتن و کلاس گذاشتن تصنّعی و پلاستیکی هستیم.
    در اینجا این ضرب المثل خطور میکند: خلایق (ناشکر!) هر چه لایق!!
    موفق باشید.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی